]چرا نام حضرت علی در قرآن نیامده است
دلایل عدم صراحت قران در ذکر نام مولا علی(ع) چیست ؟
ما سؤال شما را به گونه ای دیگر طرح می کنیم و آنگاه به پاسخ آن می پردازیم:
چرا نام امام علی (ع) در قرآن به صراحت نیامده تا این همه اختلاف در طول تاریخ در جهان اسلام بوجود نیاید و این همه مشکلات پدیدار نشود؟
1)جواب نقضی:
چرا در قرآن نیامده است که علی و اولاد او حقی از امامت ندارند تا این همه اختلافات پیش نیاید اگر قرآن یک اشاره ای می کرد و یا صریحاً می فرمود که اینان از ولایت برامت پیامبر(ص) برکنار هستند قهراً زمینه برای اختلاف بوجود نمی آمد. و اصلا چرا در قرآن نامی از خلفای راشدین نیامده تا اختلافی بوجود نیاید؟! اگر نامی از حضرت علی (ع) نیامده است نامی از خلفای راشدین هم برده نشده است.
2) جواب حلی :
الف: قرآن کتابی است که به بیان کلیات می پردازد نه جزئیات، اصل امامت به صراحت در قرآن ذکر شده است اما جزئیات و مصادیق آن به خاطر مصالحی به صراحت نیامده است .
بسیاری از مسائل هستند که در جهان اسلام اختلافات دامنه داری را ایجاد کرده اند در حالی که قرآن به آنان اشاره ای نکرده است. مثلاً در معرفی خدا که از معرفی حضرت امیر بالاتر و والا تر است بگونه ای عمل نکرده است که اختلاف بین مسلمانان بوجود نیاید مثلا آیا اصلاً خداوند صفت دارد یا ندارد؟ و اگر فرضاً دارد متحد با ذات است یا نه؟ و آیا ممکن است خدا جسم و مکان داشته باشد؟ کلام خدا و اراده خدا حادث است یا نه؟ و... اینها مباحثی است که اختلافات زیادی را در بین مسلمانان موجب گشته است، حال آیا می شود اشکال کرد که چرا قرآن اینها را بگونه ای واضح ننوشت که مردم در آن اختلاف نکنند. در حالیکه با تدبر در قرآن همة این مسائل و حتی امامت امیرالمؤمنین علیه السلام قابل اثبات است.
ب: اگر فرضاً در قرآن اسم امام را هم تعیین می کرد از کجا که اختلاف دیگری بین مسلمانان ایجاد نمی گشت، واز کجا معلوم که به انکار اصل دین منجر نمی شد و اگر قرآن می فرماید: "انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون" یکی از معانی آن این است که قرآن بگونه ای طراحی شده است که هم راه هدایت را برای حقیقت جویان تبیین می نماید و هم این تبیین را بگونه ای به انجام می رساند که از آسیب دیگران در امان باشد و زمینه را برای تحریف فراهم نسازد و ما معتقدیم که جای دادن آیات مربوط به اهل بیت در بین آیات دیگرتوسط پیامبر(ص) درهمین راستا قابل ارزیابی است.
ج: اگر در قرآن اسم امام می آمد هیچ بعید نبود و این امکان کاملاً قابل طرح بود که عده ای که دارای تشکیلات به هم پیوسته و منظمی بوده اند، توطئه چیده و بگویند که پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم در آخرین لحظات حیات خود فرموده که این آیه باید نسخ گردد و مثلاً انتخاب خلیفه به شورا واگذار شده است و صلاحیت حضرت امیر (ع) از طرف خداوند سلب گردیده است.
د: ممکن است گفته شود: اگر در قرآن اسم امام می آمد ریشه اختلاف می خشکید چون قابل تصور نیست که مسلمانان صدر اسلام بر خلاف متن قرآن عمل بکنند.
درجواب می گوئیم: در موارد متعددی مشاهده شده است که خلفای سه گانه بر خلاف صریح قرآن عمل کردند . اینک نمونه هایی از آن را برمی شماریم:
1) ابوبکر با آوردن حدیثی که تنها خود شاهد صدور آن از پیامبر اکرم (ص) بود بر خلاف آیات شریفه “و ورث سلیمان داوود“ (نمل/16) و “فهب لی من لدنک ولیاً یرثنی و یرث من آل یعقوب و اجعله رب رضیا” (مریم/5) ارث بردن از پیامبران را انکار و فدک را از حضرت فاطمه (ص) پس گرفت.
2) ابوبکر بر خلاف صریح آیة 41 سورة انفال: “واعلموا انما غنمتم من شیء فأن لله خمسه وللرسول و لذی القربی” از پرداخت خمس به حضرت فاطمه (س) و اولاد او سرباز زد و احدی بدو اعتراض نکرد.
3) آیه ی "فما استمعتم به منهن فآتوهن اجورهن" (سوره نساء آیه 28) صریح در متعه النساء است و اما خلیفه دوم آن حکم را ممنوع اعلام کرد.4) عمر آیه ی "فمن تمتع بالعمره الی الحج (بقره آیه 192) را منسوخ اعلام کرد و دستور داد تا بدان عمل ننمایند.
5) قرآن کریم در باره ی پیامبر(ص) می فرماید: " و ما ینطق عن الهوی ان هو الاوحی یوحی علمه شدید القوی" (نجم آیه 3) ولی وقتی پیامبر(ص) قلم و دوات برای نوشتن خواست تا بدان وسیله جلوی ضلالت امت را بگیرد، گفتند: این مرد هذیان می گوید، در حالیکه این خلاف صریح قرآن است.البته مواردی ازاین دست بسیاراست و ما به جهت اختصار به همین مقدار بسنده می کنیم و شما را به مطالعه ی کتابی همچون المراجعات حواله می دهیم.ه: دانشمندان معتقدند که "الکنایه ابلغ من التصریح" یعنی به کنایه سخن گفتن از تصریح بلیغ تر است و در قرآن از این شیوه برای معرفی حضرت علی (ع) استفاده شده است . بعنوان مثال آیا بردن نام حضرت کارگشاتر است یا معرفی آن حضرت با صفتی (مثل اینکه بگوید رهبر شما کسی است که در رکوع انگشترش را به سائل داد و.... ) که هیچ مصداقی غیر از امام علی (ع) ندارد.برتری شیوه ی دوم در اینست که هم شما با صفات و ویژه گی های رهبرتان آشنا می شوید و هم بازیگران سیاست به جهت ابهام آن در صدد محو آن بر نمی آیند. نتیجه اینکه آمدن اسم امام در قرآن نه تنها به نفع امامت نبود بلکه به مراتب خطرناکتر از عدم نام بردن او بود و این احتمال خیلی قوی است که بگوئیم حتی اساس دین هم در خطر قرار می گرفت زیرا همانطوریکه ملاحظه شد عمل کردن بر خلاف قرآن امری معمولی و عادی بوده و چندان حساسیتی را در بین مسلمین ایجاد نمی کرده است .البته درپایان لازم است متذکر گردیم که بازیگران صحنه سیاست هیچ وقت خود را در مقابل اعتقادات مردم قرار نمی دادند و به مخالفت صریح با قرآن نمی پرداختند بلکه در این کار با توجیهات عوام پسند ، مردم را مجاب میکردند.
(برای مطالعه ی بیشتر رجوع کنید به: کشف الاسرار امام خمینی چاپ جیبی، ص 112 ال ص 120)